-
سالی نو برای ما
چهارشنبه 2 فروردینماه سال 1385 08:47
سال نو م بارک
-
دلم خیلی گرفته است
یکشنبه 28 اسفندماه سال 1384 20:03
دلم خیلی گرفته است انگار نه انگار سالی نو دارد شروع می شود
-
به یادگار از وبلاگ عشق یخ زده
یکشنبه 28 اسفندماه سال 1384 19:24
ستاره ی قصه ی ما بار سفر و بسته بود برای عشق و عاشقی انگاری دیگه خسته بود ستاره ی قصه ی ما برای ما ترانه بود برای من یه نور کم اما چه عاشقانه بود آخر عشق دستت را به من بسپار تا گرمی آن وجودم را پر کند ... گوشَت را به من بسپار تا زمزمه عشق را در آن جاری کنم ... شانه ات را به من بسپار تا آن را تکیه گاه تنهایی کنم ......
-
۲۰
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1384 10:58
۲۰
-
شادمهر در غربت
جمعه 5 اسفندماه سال 1384 14:39
-
اینم از شادمهر باید روش خیلی فکر کنم
جمعه 5 اسفندماه سال 1384 14:24
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 بهمنماه سال 1384 23:43
این مردان سرشناس قبلا چه شغلی داشتند؟ ! آدولف هیتلر........................دیکتاتور لمان...............................نقاش پوستر آلبرت انیشتن.......................فیزیکدان........................................منشی اداره ثبت الویس پریسلی.....................خواننده.........................................راننده...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 بهمنماه سال 1384 23:34
salam barobach khoobin? agha ye kari migam na nagin darbareye parvandeye hasteyie irane shenidin ke cnn ye nazar sanji gozashte? neveshte aya ferestade shodane parvandeye hasteyie iran be shoraye amniat kare sahihi boode ya na? shoma ba vared kardane gozineye NO be nafe iran ray bedin kheyli aghabima in mailo bara...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 دیماه سال 1384 19:44
این ۸عکس جدی باهال نیست عمو هندونه ای ول
-
تولدم مبارک
پنجشنبه 22 دیماه سال 1384 19:03
شده یک روز مونده به روز تولدت قلبت از تو دهنت بزنه بیرون و حسرت تمام وجودت ببلعه . نمیدونم ولی الان ۵ سالی می شه که روز تولدم برام شده یه حسرت یه اتفاقی که باعث میشه سردرد بکیرم و از شدت اشتیاق قلبم از تو دهنم بزنه بیرون . اونوقته که موقع فوت کردن شمع های کیکم که هرسالم کنتور میندازه نمیدونم کدوم حسرت و آرزو یا...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 دیماه سال 1384 18:23
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 دیماه سال 1384 23:57
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 دیماه سال 1384 23:31
delam mikhahadbbe gasedakha peigam bedaham ke man inja asiram delam mikhahad faryad bz.anam v*a az omge v*ojodam komak bekhaham باید صبر کنم برای همه اینها تا انتها وقت دارم pas bogzar bbedone afkare moteshanej aaz rahroye tange z.endegi bbogzaram چقدر تنهایم تنهاتر از همیشه دلم خیلی کرفته است میخواهم فریاد بکشم اما...
-
روزهای بی قراره من
چهارشنبه 2 آذرماه سال 1384 21:21
روزهاست که شب و روزم تبدیل به کابوس شده فکر بودن و نبودن هر دو به یک اندازه آزام می ده . از همیشه بیشتر احساس تنهایی می کنم .خستم خیلی خسته . دلم یه خواب عمیق بدون بازگشت می خواد . روحه و روان زخمی و خستم دیگه تحمل نداره . اونقدر دندون روی جگره پاره پاره ام گذاشتم که دیگه جایی نیست . بی ظرفیت شدم غیر قابل توصیف . از...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 آبانماه سال 1384 22:11
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 آبانماه سال 1384 01:55
نمی دونم باید سلام بدم یا نه اولش خیال می کردم که خیلی وقته آپ نکردم خیلی وقته به دوستام دوستایی که تو این دنیای مجازی اونقدر بهشون علاقمندم که بعضی اوقات حس می کنم قلبم می خواد از لای این خطوطی که همیشه بیزی می زنه رد شه و خودشو تالاپی پرت کنه تودله طرفه مقابلم .سر نزدم نمی دونم چی شده امروز وقتی وبلاگه دو تا از...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 مهرماه سال 1384 20:06
بعد از مدتی سلام
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 مهرماه سال 1384 14:00
چیزه جدیدی نیست غیر از این که دوره خودم می چرخم و الکی روزگار و خط خطی می کنم اصلا این وسط یه چیزی جور در نمی یاد ولی نمی دونم چی دلم خیلی گرفته ولی زیاد مهم نیست اصلا فکر کنم تا یه مدت حرفی برای گفتن ندارم آخه تو دنیای واقعی هم با دوستام هم حرفی جز چرت و پرت گفتن ندارم یه مشت اراجیف که از هر ۲ کلمم ۳ کلمم طوری بده که...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 مهرماه سال 1384 00:52
are bazam yeki bodo yeki nabod , oni ke bod to bodi va oni ke nabod man bodam ! . yeki dashto yeki nadasht , oni ke dasht to bodi va oni ke to ro nadasht man bodam ! . yeki khasto yeki nakhast , oni ke khast to bodi oni ke bi to bodan ro nakhast , man bodam ! . yeki avardo yeki nayavard , oni ke avard to bodi oni ke...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 مهرماه سال 1384 02:15
حدوده ۲ ساعت نوشتم و چون امشب خیلی جگرم آتش گرفته بود حقیقت زندگیم را گفتم ولی وقتی دکمه سند را زدم همه پرید و واقعا گریه ام گرفته است شاید هم قسمت این بود که نگفته ها همچنام نگفته یماند . خیلی خسته نوشته بودم چرا ولی قسمت نشد کسی غیر از خودم بخواند و بداند .
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 مهرماه سال 1384 13:38
کاریکلماتور ــ پزشکی قانونی علت مرگش را « افتادن از چشم همه » تشخیص داد . ــ سالها خون دل خورد ، به جرم خون آشامی دستگیر شد . ــ وقتی عقلت به جایی نمی رسد ، باید تاکسی بگیری . ــ فقط ستاره ها از چشمک زدنشان منظوری ندارند ــ بعلت پرت شدن از مرحله ، زخمی شدم ــ وقتی ماه را جو می گیرد ، خسوف می شود . ــ تصمیم به تغییر...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 2 مهرماه سال 1384 00:30
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 شهریورماه سال 1384 23:14
....
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 شهریورماه سال 1384 01:02
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید داستان غم پنهانی من گوش کنید قصه بی سروسامانی من گوش کنید گفتگوی من وحیرانی من گوش کنید شرح این آتش جانسوز نگفتن تا کی؟ سوختم، سوختم این راز نهفتن تا کی؟ روزگاری من ودل ساکن کویی بودیم ساکن کوی بت عربده جویی بودیم عقل ودین باخته دیوانه رویی بودیم بسته سلسله سلسله مویی بودیم کس درآن سلسله...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 شهریورماه سال 1384 23:59
شازده کوچولو و ستاره ای از جنس آتش یک روز از روزهای سرد تابستون بود که شازده کوچولو متوجه درخشش خیره کننده ای از طرف زمین شد و بی درنگ بسوی اون رهسپار شد بله ستاره ای ظهور کرده بود ستاره ای از جنس آتش ستاره ای که دل مهربانش گرمتر از آتش بود . باد حسود دلش نمی خواست اونا به همدیگه نگاه کنند و بهمین خاطر با شدت بیشتری...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 شهریورماه سال 1384 12:40
به زودی ماجراهای شنل قرمزی در این وبلاگ نوشته خواهد شد . منتظر شنل قرمزی و گرگه مهربون و پینوکیو و شنگول و منگول باشید . یادت نره هااااااااااااااااااااااااا
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 شهریورماه سال 1384 23:43
این متنو بخونید یکی از دوستام واسم فرستاده وای به حالش مگه دستم بهش نرسه dokhtara Mese Radio Hastan Harchi Bekhan Migan Harchi Begi Nemishnavan!!! 2-Dokhtara Mese Limooshirin Hastan.Aval Shirinan Bad Talkh Mishan!!! 3-Dokhtara Mese Kontore Barghan Haraz Chand Gahi Seneshoon Sefr Mishe)!!! 4-Dokhtara Mese Felezyaban...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 شهریورماه سال 1384 01:02
غریبه آی غریبه آی غریبه ببین دنیا پر از رنج و فریبه امروز اتفاقی برایم افتاد که مرا تا مرز ......... هیچ نمی گویم چون قول داده ام دیگر از رنج و غم ننویسم .قرار است تغییر کنیم مگه نه ؟ غریبه آی غریبه آی غریبه دلم تنگه دلم تنگه غریبه
-
مگه ما چی می خوایم جز یه لقمه ستاره
سهشنبه 8 شهریورماه سال 1384 12:33
آهای خبر نداری تنهائی داره میمیره دلم برای تنهائی می سوزد چرا هیچ کس او را دوست ندارد مگر او چه گناهی کرده که تنها شده جرم تنهایی چیست که هیچ کس او را نمی خواهد دیشب تنهایی از اطاقم گذشت دنبالش دویدم ولی او رفته بود تنهای تنها نیمه شب او را مرده کنار حوض خانه پیدا کردم از گریه چشمانش قرمز قرمز بود برایش گریستم آخر او...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 شهریورماه سال 1384 14:16
هی بگید شاد بنویس اینم شاد تصمیم گرفتم که دیگه شاد بنویسم ولی .................... اصلا یه جوک یه روز یه نفر که خیلی ترکها رو مسخره می کرده و براشون جوک می ساخته می ره خونه خدا اونجا جلو اون چی بهش می گن؟ کعبه می گن انگار !!!! حالا ... جلو همون بوده به خدا می گه خدا منو ببخش من دیگه با این ترکها کاری ندارم دیگه براشون...