عاشق نوشتنم حتی موقعی که دارم باتو حرف می زنم دارم یه جورایی تو رو می نویسم گاهی اوقاتم خودمو برات می نویسم دلم می خواست یه کلبه داشتم که همه رویاها رو می بردم توشو بعد یه مهمونی می گرفتم واسه کله مردم دنیا حتی سیاره های دیگه تا بیان و برای یک شب هم که شده با رویاهاشون زندگی کنن واسه خودم هم
یه قلم یه ورق بس بود تا
یه کنج تنها بشینم بنویسم و
از ذهن هیچ کسم نگذرم
دلم می خواست هیچ کس صدام نمی کرد
هیچ کس باهام کاری نداشت
تا می تونستم فقط و فقط بنویسم ......
ادامه...
جوجه تیغی
پنجشنبه 29 تیرماه سال 1385 ساعت 12:06 ب.ظ
سلام.فکر میکنم میدونم دلیلش چیه.یکیش اینه که دیگه حوصله نداری یکیشم اینه که دیگه حرفی برا گفتن نداری...چه بهتر یه مدت گوش کن .خوشبختانه من حرف برا زدن زیاد دارم.
جوجه تیغی
سهشنبه 3 مردادماه سال 1385 ساعت 11:02 ق.ظ
سلام چراآپ نمی کنی؟
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام.فکر میکنم میدونم دلیلش چیه.یکیش اینه که دیگه حوصله نداری یکیشم اینه که دیگه حرفی برا گفتن نداری...چه بهتر یه مدت گوش کن .خوشبختانه من حرف برا زدن زیاد دارم.
سلام چراآپ نمی کنی؟