شازده کوچولو و ستاره ای از جنس آتش
 
یک روز از روزهای سرد تابستون بود که شازده کوچولو متوجه درخشش خیره کننده ای از طرف زمین شد و بی درنگ بسوی اون رهسپار شد بله ستاره ای ظهور کرده بود ستاره ای از جنس آتش ستاره ای که دل مهربانش گرمتر از آتش بود . باد حسود دلش نمی خواست اونا به همدیگه نگاه کنند و بهمین خاطر با شدت بیشتری شروع به وزیدن کرد و با تمام قدرت به مقابله با آنها برخواست اونا اول از یه دشت وسیع گذر کردند و بعد از دره ها و تپه ها از کنار هر سنگی که می گذشتند ستاره قسمتی از نور خود را به آنها می داد ولی مردم چون فکر می کردند اونها الماسند همش رو دزدیدند .وسطهای راه شنگول و منگول و شنل قرمزی و آقا گرگه و پینوکیو به استقبال اونها اومدند و با هم تا جایگاه خورشیدی که بالای کوه بود رفتند . ولی وقت برگشت اونها از هم جدا شدند .آخه ستاره دلش می خواست به جای دیگه ای بره تا همه از نورش استفاده کنند ولی مسافر کوچولو و بقیه می خواستند برگردند تا شاید بتونند یکدونه از تکه سنگهایی رو که ستاره از کنارش رد شده بود پیدا کنند و به یادگاری داشته باشند بهمین دلیل با سرعت بطرف پایین دویدند ولی افسوس که اثری از اونها نبود . شب شد شازده کوچولو دلش گرفته بود .نگاهی بطرف آن کوه در زمین کرد .خانه خورشید درخشش نابی داشت . یک راه درخشان هم از خانه خورشید تا به زمین دیده می شد .آره این هدیه ستاره بود به مسافر کوچولو . 

Upgrade your email with 1000's of cool animations

باشه می گم داد نزن نیلوفر می گم که از آخرین پستی که در مورد خودم آپ کردم تا امروز در حاشیم چه می گذره .البته همشو نه چون از یه دوچرخه سواری طولانی مدت برگشتم دارم می میرم از خستگی .
راستش خودم هم نمی دونم چه خبره ولی تا اینجاش بگم که به میمنت لاغر شدن و تریپ اندام یا همون پرورش اندام خودشون بچه ها ( میشل و نوید و سوفیا و شیرین )البته  هر روز تقریبا  رفتن تو خط قله نوردی و دوچرخه ترکونی و غیره الاجمعین واسه همین منه از همه جا بی خبره مظلوم آخی بمیرم واسه خودم از روی ناچاری باهاشون می رم ورزش و کلا تریپ شده تریپ ورزشکاری و عضله و این حرفها . خلاصش ستاره داره یواش یواش می شه مانکن البته با این تفاوت که بقیه هیچی نمی خورن می رن کوه هیچی نمی خورن می رن بالای کوه هیچی نمی خورن می آیند پایین کوه و وقتی هم از کوه برگشتن یه قاشق ماست و خلاص .حالا آبجی ستارتون جونم براتون بگه که یه بربری می خوره جهت دوپینگ قبل از رفتن به کوه موقع بالا رفتن از کوه ۷الی ۸ تا تی تاب و کیک و تنقلات می خوره تا برسه بالا موقع برگشتنم هی بگی نگی یه ۴۰۰ ۵۰۰ تا دیگه تنقلات نیوش می کنه و بعدش هم تازه وقتی از کوه می یاد پایین مثله چی بگم آخه گرسنشه و وقتی می رسه خونه ۵ الی ۶ بشقاب غذا میزنه تو رگ بعدش هم تالاپی می افته و تا عصر می خوابه بعد پا می شه مثله بچه آدم با بی حوصلگی تمام البته با نصیحتهای فراوانی که طی تلفن شیرین و میشل دادن که باید بره سر کارش می ره سر کار و شب برمی گرده بعدش هم وقتی بر می گرده چون طبق عادت وقتی عصبیه باید مثله شتر مدام نوشخوار کنه به دلیله اینکه حسابی سر کار عصبی می شه وقتی می رسه خونه ماشاالله چشم نخوره شروع می کنه به خوردن و با هر فیلمی هم که شروع می شه تازه سر دلش بیشتر باز می شه و تا شب همینطور می خوره تا خوابش ببره و روز از نو و روزی از نوع .واسه همین روز به روز بر خلاف دوستانه معظمش که روز به روز دارن چاق و بدفرم می شن ستاره داره مانکن می شه اونم از نوعه تووووووووووووووووووووووووووپش .گفته باشم .
اندر حکایت کارم هم گفته باشم که به دلایل بلایی که از سرم گذشت البته به کمک ایزد یکتا واسه همین فعلا صبحها نمی رم سره کار تا ببینیم حالا شاید میشل خانی حمید رضا جانی و یا ستاره یه برنامه ای کاری فیلمی حمالی بقالی چیزی پیدا کردن و ستارم رفت سره کار تا بیشتر از این مانکن نشده . این دختره یا مانکنه   نگاش نکنه ماله منه







نظرات 7 + ارسال نظر
دروغ گو پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 02:10 ق.ظ http://www.az-dorogh-badam-miad.blogfa.com

سلام.واقعا فکر نمی کردم این جوری باشی.منو فراموش کنیو بهم نگب که آپ می کنی.
یه بار بهت گفتم هر وقت کردی به من بگو.یا برام پی ام بذار.
نوشته ی قبلیه منو که خوب نخوندی.
من بازم آپ کردم.حتما به من سر بزن.بازم می گم.واسه آخرین بار.هر وقت آپ کردی به من بگووووووووووووو.
شاد باشی.

نیلوفر پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:55 ق.ظ http://to0otfarangi.blogsky.com

نیلوفر(ادامه!!!) پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 04:09 ق.ظ http://to0otfarangi.blogsky.com

به به! ببین ستی جونم چه اپ خوشگلی کرده؛اونم از اون قصه های کوتاه دلنشین که پر از کلمه های قشنگ قشنگ ان...اونقده دوست دارم این پست هاتو ستی....
بعدشم گلم کی زنگیدی....شمارتم که نیفتاده بود....باز بزنگ...به خدا نفهمیدم کی زدی...حواس ندارم که من...
حمید رضام بیخود می کنه جواب نده! مگه دسته خودشه؟!
حالشو می گیرم نا جور!!!
ما غلط بکنیم با تو قهر کنیم...تو اجیه منی گلم...دومست دارم هوارتا خانومی...مواظب خودت کلی باش....ازت یکمی بیخبرم....اپ کن از خودت و اتفاق های دور و برت...چشم منم اپ می کنم!

آرین جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 01:18 ب.ظ

سلام ستاره جون ... مثل همیشه زیبا نوشتی ........

عمو هندونه جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:28 ب.ظ http://hendoone.blogsky.com

اوه اوه ! چه شلوغ پلوغه اینجا ! صبر کن بینم اجا یه کمی قاطی پاتی کردم ... ستاره هه رو زمین بود ؟‌ اره ؟
... اوووم
فعلن

خدائی شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:23 ق.ظ http://khodaei.co.sr

سلام دوست عزیز

با قرار دادن لینک باکس خدائی و فرستادن لینکهای روزانه - آمار وبلاگ خود را چند برابر کنید !!!

اگر تمایلی برای قرار دادن لینک باکس ما در صفحه اصلی وبلاگ خود ندارید...
می توانید لینک خود را در دیگر گروه ها ثبت کنید
موفق باشید

sogol شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:25 ق.ظ http://guilty.blogsky.com

salam neveshtehat ghashangan be manam sar bezan bye

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد