هیولایی برای تمام فصول بی برو برگرد

یعنی میشه من یکروز از دست این هیولا نجات پیدا کنم من یکی که فکر نمی کنم زمانی نجات پیدا می کنم که  از اینجا رفته باشم واقعا دیگه رفتارش رو نمی تونم تحمل کنم فکر می کنه خیلی عاقله فکر می کنه هیچ وقت هیچ اشکالی نداره یعنی در مورد همه این فکر و می کنه جز من انگار گیر دادن به من یه نوع تفریح براش شده دنباله یه چیزی می گرده که گیر بده و چنان برقی توی چشماش می زنه که اگه دنیا رو بهش بدن همچین برقی نمی زنه چنان تو ریزترین مسائل و حرفهای من دقت می کنه و بهشون گیر می ده که واقعا کم مونده شاخ در بیارم یعنی واقعا من هیچ نکته مثبتی ندارم این سوالیه که داره منو اذیت می کنه ؟؟؟ تازه بعدش چنان با ریتم شروع می کنه به زدن رو میز که آدم به عقلش واقعا شک می کنه !!! ولی خوب اون خودشو با کمالات ترین عاقل ترین و کامل ترین آدم روی زمین می دونه نمی دونم واقعا دیگه نمی دونم با این مردم چطوری باید صحبت کنم که بهشون بر نخوره جالب اینجاست وقتی باهات صحبت می کنن می بینی که نه نزاکت سرشون میشه نه آداب معاشرت و نه گاهی معلومات ولی چنان همین آدمها که وقتی میخندن صداشون دنیا رو بر می داره  چنان واسه آدم گیر می دن و خطابه ایراد می کنن که آدم حالش بد می شه آخه اگه من از یکی رفتارها و کارهای ناشایست نبینم راحتتر می تونم حرفاشو قبول کنم چون کلا انتقاد پذیرم ولی وای به روزی که یکی که من اصلا به خوب و درست بودنش اعتقاد ندارم نمی تونم قبول کنم که حتی یک کلمه هم به من ایراد بگیره چه برسه ...................... من خوبه گفتم نمی خوام آپ کنم نمی گفتم چیکار می کردم

دیگه دارم میترکم

فکرشووووووووووووووو بکن از صبح نزدیک 50 تا تلفن زدم و تموم این فرماندهان و سپاهیان و ارتشیا رو پیدا کردم اونوقت داره به یکی توضیح می ده که از صبح زنگ زدم به سپاه و ارتشو فلان جا و فلان جا و پیداشون کردم و باهاشون حرف زدم و این میون اثری از من نیست و چندین بار جلو همین فرد گفته فلان کس و فلان کس از شما ناراضی هستند ولی الان و الان های بسیاری که گذشته و کارهای خوب وظیفم محسوب شدند و به چشم نیومدن البته جدا برام مهم نیست ولی همونقدر که برام تشکر دیگران ازم مهم نیست بدگویی دیگران هم برام مهه  من نمی دونم چرا اصلا کسی نیست بگه بابا دستت درد نکنه و انتظار هم دارن آدم کامل احترامه کسانی رو که واسه آدم یه پاپاسی ارزشم قائل نیستن نگه داره هر چند همیشه و همیشه اینکار و کردم ولی واقعا همینکه من نگه داشتمو اونها بازم توقعشون بیشتر شده لجمو در آورده .

اصلا مهم نیست

فکر می کردم درهایی داره به روم باز میشه ولی انگار خر من از کره گی دم نداشت واقعا فکر می کنم تموم درهای عالم به روم بسته شده . اونقدر بی حوصله و پفالو و تنبل روحیه شدم که خودم هم از خودم بدم میاد .

از اون روز که اون خبر و شنیدم کلی ذوق کردم ولی امروز حسابی خورد تو ذوقم چون دیدم واقعا خبری نیست و دیگران فقط صرفا قصد کمی صحبت کردن و جو درست کردن و داشتند و بدون توجه به روحیه من . و من در این لحظه احساس ........................... بگذریم مگه برا کسی هم مهمه که من چه احساسی دارم از وقتی تو این شهر اومدم تنها چیزی که برا دیگران مهم بوده خودشون بوده نه دیگران ولی من تنها چیزی که برام مهم بوده اونها بودند نه خودم و این باعث شد اونها توقعشون روز به روز بره بالا هر چند اصلا تو این شهر یک زن فارس حق هیچ کاری رو نداره .

 

نظرات 7 + ارسال نظر
یارپیـز شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:37 ب.ظ http://yarpiz.blogsky.com

سلام
من تعجب کردم که کسی نظر نداده و اولیش منم .
فقط خواستم از طرف اونایی که شعور تشکر کردن ندارن من از شما تشکر کنم و خسته نباشید بگم .
ستاره خانم خسته نباشید
هر کاری که میکنی ، خسته نباشی و دستت درد نکنه .
ولی معتاد شدن هم عالمی داره .......... آخر خلاص شدن از همه چی .
متشکر و ممنون که اینو نظرو میخونی.

اشک ها و لبخندها یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:49 ق.ظ http://marysheet.mihanblog.com

در ضمیر ما نمی گنجد به غیر از دوست کس
هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس
دوست عزیز همیشه همراهم سلام
وبلاگ اشک ها و لبخند ها به روز شد از این رو همچون همیشه منتظر حضور مهربان و گرم و پر بار و صمیمی شما هستم
منتظرم و خدانگهدار دوست من

اشک ها و لبخندها یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:49 ق.ظ http://marysheet.mihanblog.com

سلام
میشه حالا معتاد نشی
با بای

[ بدون نام ] یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:56 ق.ظ

از اینکه منو مخاطب تشکر خودت کرده بودی خیلی خیلی خیلی خوشحال شدم -هدیه اسمانی شما را می پذیرم.فقط خدا میدونه چقدر برام مهمی پس تشکر لازم نیست.امیدوارم بتونم اینقدردرکت کنم که اگه زندگی نا ملایمات پیش میاره بتونی با بی توجهی از کنارش رد بشی.یادته اون میگفت که هر چی میخوان بذار بگن من با نتیجه کارم جواب میدم.خب پس بی خیال و بقول یکی حالا ولش کن

ن یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:30 ب.ظ http://www.taheri.blogsky.com

باسلام
مطالب شما را خواندم ان شا الله موفق باشی
به زیر منظر حق جلوه گاهی است
به روی کعبه حق قبله گاهی است
وگر چشم بیند و باور ندارد
ز اثباتش دلیلی و کتابی است

به امید دیدار

تامی یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:32 ب.ظ http://barname.blogsky.com

سلام چطوری؟
الان نوشتنم نمیاد
اصلا یادم رفت میخواستم چی بگم
بای

کامیرا دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:04 ق.ظ http://bandarabbascity.blogsky.com

چرا می خوای معتاد بشی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد