هر وقت نمی تونم شعر بگم و حس و حالشو ندارم فکر می کنم دنیا دیگه تموم شده الان چند وقتی میشه شعر نگفتم هر چند من اسمشو میگذارم سیاه مشق ولی کسایی که می خونن معتقدند شعره ولی من واقعا اصلا سبک شعرا رو هم بلد نیستم و اعتراف می کنم اصلا از شعر و شاعری سر در نمیارم . حالم خیلی خرابه خوابم میاد انگار اصلا تو عمرم نخوابیدم خودم فکر می کنم از هوای بهاره ولی دوستم میگه از استرسه اون یکی هم میگه از فکر و خیاله ؛ فیلم که برسه جشنواره و اگه انتخاب هم بشه همه مشکلاتت حل میشه . ولی یکی دیگه معتقده منو چشم کردن واسه همین واسم اسفند دود میکنه ولی انصافا بعد اینکه بوی بده اسفند همراه چرخش 360 درجه بالای سرم به مشامم می رسه انگار تموم بی حالیام تموم میشه بلند میشم ورجه وورجه و فردا باز قضایا تکرا میشه .
واااااااااااااااااای چقدر دلم می خواد یه کش و قوس حسابی بیام ولی نمیشه خوب زشته . حس می کنم زیره پوستم عینه بادکنک پف کرده پف پف پف حس میگو پفکی رو دارم خوردید که انشاالله . من که خیلی خوشم میاد وای دهنم آب افتاد . داشتم به گرسنه های افریقایی فکر می کردم یعنی اونا اصلا تا حالا یه دله سیر نون خوردن که حالا من فکر میگو باشم اصلا چرا راه دور بریم همین نزدیکیها چند تا بچه دورو برمون هست که شب گرسنه می خوابن خاویار میگو بیفستراگانوف پیتزا همبرگر ساندویج نون لواش نون خشک نون کپک زده حتی گاهی اونم نیست و ما باید از خودمون خجالت بکشیم خیلی هم زیاد ا.ونقدر که نتونیم وقتی داریم یه غذا تناول میکنیم بهمون بچسبه . این خیلی خوبه ما فیلم میسازیم برای تسکین دردهای مردم کلی هزینه می کنیم برای به تصویر کشیدن دردهای مردم ولی یک قرون واسه همون دردها نمی زاریم کنار . آخر ماه برا همه چی پول گذاشتیم کنار غیر از غم و درد مردم بدبخت . و این خیلی تاسف باره .
یه چیز خیلی باهال
زنگ زدم کارگاه با یکی از بچه های اونجا کارداشتم ولی چون اعتصاب کردن که فارسی حرف نزنن بیچاره تلفنچیشون به تبعیت از اونها ترکی فارسی رو قاطی کرد و گفت : گدیپ گان بگیره
من که فکر کردم گان یه قطعه رو داره می گه گفتم از کجا گفت نمی دونم خلاصه خداحافظی کردم و به مدیرمون گفتم رفته گان بگیره
مدیرمون ابرویی انداخت بالا و با تعجب پرسید : چی بگیره
گفتم گان
گفت ببخشید این گان اونوقت چی هست
گفتم شما مهندسید نه من حتما نام یه قطعست دیگه
مدیرمون لجش گرفت گفت به موبایلش زنگ بزن ببینم کجا رفته
بهش که زنگ زدن گفت من دارم خون میدم تا یک ربع دیگه میام
و بعدشم که دیگه باید حدس بزنید چه اتفاقی افتاد
هفته خیلی سختی رو پشت سر گذاشتم یه هفته با کلی فشار
اهههههههههههههههه تعطیلی ها هم بدون هیچ ثمری تموم شد این جمله منه غروب روز دوشنبه 15/3/85
راستی دیگه میخوام هیچ وقت ننویسم از نوشتن خسته شدم دیدید آخرش اونقدر گفتید چشم خوردم و خسته شدم . فکر می کنم یه مدت دلم میخواد فقط فکر کنم بدونه اینکه حتی یک کلمه بنویسم شاید اگه حرفام تو دلم تلنبار بشن حسه شعرم تحریک بشه و یه دو خطی بنویسم .
ولی جدا نیاز دارم یه مدت از دنیا دور باشم دلم میخواد فقط بخوابم و حتی خوابم نبینم .
اوووووووووووووووووووووووووووووووووووول
سلام کوچولو...حالت خوبه؟....همه چی درست میشه من مطمئنم....فقط یه کم دیگه صبر کن ...میخوای راحت باشی مولانا میگه...غنچه پنهان کن بکلی خار شو...دانه پنهان کن گیاه بام شو...ولی من میگم زندگی کوتاهتر از ان است که بخواهی هدف و راه زندگیتو بخاطر مردم تغییر دهی...سعی کن خودت باشی ...همون دختر شجاع و مهربان...و شیطون و کمی کم حوصله...مهم اینه که خودت باشی...
شعر گفتن احتیاج به یه دل دردمند داره و البته دانش اینکار ... ولی اگه دردمند باشی خودبخود هم شعر خودش میاد ... خداحافظ
ستاره جان سلام، واقعاْ خوشحالم که نوشته هامو می خونی و نظر می دی. در مورد مطالبی که توی بلاگ های قبلی گفتی یه چیزی می خواستم بگم. همیشه مستقیم حرف زدن، برخورد مستقیم می آره.
همیشه موفق باشی
سلام...خوبی بفکر خودت نیستی به فکر چشمای مردم باش چقد ریز تایپ میکنی.....شوخی کردم ....اگه در مورد قومیت های جنوب خواستی بدونی بگو برات بگم چون اینجا وحشتناک مثه کلبه وحشته باورت نمیشه....لر ...عرب ...شوشتری..دزفولی ...کرد ...وغیره
اینجا جزیره اسرار آمیزهههههههه
این که تو همیشه اینجایی
که درکم کنی و مرا بپذیری
وکمکم کنی در این دنیای آشفته
تاب بیاورم
سپاسگذارم ،ستاره جونم
اگر هر کس ، کسی مثل تو داشت
دنیا یک باغ پر آرامش می شد
بابا گفتم کلبه وحشت نه دیگه اونجوری
من فدات شم ...تور وکه هرگز فراموش نمی کنم بخصوص شبا
دوستتتتتتتتتتتتتدارم ۲۲۲۲۲۲۲۲۲۲۲۲۱۹۹۹۳تا
ستاره نکنه یه بارهوای دلت طوفانی بشه انوقت من چکار کنم
نبینمت دق میکنم
مواظب خودت باشی یا عزیز
سلام غریبه!! سر که نمیزنی....رسمش اینه؟
-----------------------------------
عیبی نداره...اسم شعر هاتو بگذار یه چیز دیگه....درد سرش کمتره...جون خودم قسم...
-----------------------------------
بعضیا هرچی که در موردشون میگن حقه...
نه...ترکا رو نمیگم...کلا میگم!!
شکلک اون که بنفشه....شاخ داره و می خنده!!
-----------------------------------
متاسفم که منم دیر سر زدم...
----------------------------------
ها!! ...راستی...
اومدم اینم بگم که((توهمات یک کرگدن فهیم )) به روز شد با عنوان:
نشخوار شانزدهم : مکاشفات سانتا کرگدن!!
نگی نگفتما...
کرگدنه.../
سلام ستاره شبای تارم
بابا تو کجایی سرت شلوغ وپلوغ شده تحویل نمیگیری یه جای باصفا گیر اوردی که دیگه به کویر گده ما سر نمی زنی بیا گرمای کویر رو حس کن.........................................
سلام خوبی ؟
دلم گرفته چی کار کنم ؟ تو چرا شعرت نمیاد ؟
یه سر بهم بزن منم با اقا محمد یه سر می زنم
تا بعد خدانگهدار
سلام خوبی ستاره مهربون...حرفهام اگه صمیمیه...اگه شوخم...ولی هیچ وقت خوشبحالم نیست((شاد))نیستم
تنها دلخوشی من دوستای وب نویسم هستند...
تا کی و کجا می تونم ادامه بدم دیگه دست من نیست
تا بعد...
ستاره ی تنهاییام ! سلام ..
من که نوشتن بلد نیستم آخه
آره نوشته مال خودته ، اگه فکر می کنی لایق خوندنه مال شما ،ُ پیشکش عزیز !
قابل شما رو هم نداره
در ضمن خسته نباشی ستاره
ایشالله ایام به کامت باشه و فیلمت هم به جشنواره برسه ، و اول بشی (چشمک)
یا علی
راستی ستاره !
این نوشته رو از خودم نوشتم !!!!!! (با عرض شرمندگی )
ممنونم قشنگ بود