من یه زنم ولی به خدا آدمم آدم

باورتون بشه که الان بعده یک ربع گریه اونم جلوی یکی از مدیرام ( همون مدیری که در پست 28 اردیبهشتم ) دارم این متنو می نویسم باورتون نمیشه مثله همیشه دیگه شونه هام خسته نیست احساس خالی بودن می کنم ولی پشیمونی پشیمونی از اینکه چرا نتونستم اشکامو که واقعا ناخوداگاه جلوی دونفر جاری شدن کنترل کنم . فکر می کنم که دیگه هرگز نتونم تو روشون نگاه کنم وااااااااااااااااااای خدای بزرگ من و گریه منی که حتی تو مرگه عزیزترین کسم نتونستم گریه کنم اونقدر قوی بودم که همه واسم حرف درآورده بودن که اصلا از مرگش ناراحت نیستم منی که با وجود آتش وجودم که الان بعد گذشت 5 سال هنوز خاموش نشده و از دوری اون هر لحظه بیتاب تر می شم و بعضی وقتها فکر می کنم که واقعا دیگه نمی تونم دوریشو تحمل کنم چرا حالا چرا باید اینقدر ضعیف شده باشم که بخوام جلوی دونفر اونم از جنس مرد نتونم اشکامو که مثله اون کولاکولاها تو سرند پیتی سیلاب داشت درست می کرد کنترل کنم . خدای من ولی ازت ممنونم که اون مدیر و به قسمت ما فرستادی می دونم همیشه به فکر من هستی واسه همینم اونو فرستادی تا من زیادم حس نکنم که تنهام امروز وقتی در برابر حرف ناحقه بقیه خواستم حقیقت و بگم و اجازه ندادند تازه بهم توهینم کردند تنها چیزی که باز تونستم بگم این بود که واگذارتون می کنم به خدا خدا خودش شاهده بر هر هر فعل و ذاتی وقتی با واکنش بدتری در برابر اسم خدا روبرو شدم نمی دونم چرا ناخوداگاه به سمت اتاقه مدیری رفتم که ای کاش اون مدیر عامل بود یه دفعه دیدم حرفهامو زدم و گریه هامم کردم واقعا دسته خودم نبود ولی حس می کنم خیلی خالی شدم خالی قلبم دیگه سنگینی نمی کنه ولی دلم بازم یکم گریه می خواد جدی می گم دلم هنوز می خواد گریه کنم هنوز یه بغضه خنثی نشده که مثله خرچنگ هی تو وجودم بالا و پائین میره و گاهی اوقات انگار با دستاش گلومو فشار میده هست که نیاز به یه جای خلوت داره خدای من نذار دیگه از این اشتباها بکنم . حس می کنم الان متولد شدم . آخه یکی بوده که بخواد واقعا با تفکر به حرفام گوش بده و واقعا بفهمه که بابا چی می گم اون تو این دو سه سال تنها کسی بود که درد دله رنجدیدمو فهمید و با ذره ذره احساس تنهایی و بدبختی یک زن به نام من زجر کشید . نمی دونم امیدوارم اشتباه نکرده باشم امیدوارم واقعا همونطوری که نشون میداد که درکم می کنه درک کرده باشه . دلم نمی خواد به این موضوعها فکر کنم چرا که ناامیدم می کنه والان یواش یواش حس مس کنم شونه هام دارن خسته می شن و من ناامید . سر خودخواهی و منیت  یه عده  مرد ما زنها باید از زندگیمون  ناامید بشیم باید سر خورده بشیم. خدای بزرگ من یه زنم یک زن که زبونش فارسیه ولی دلش تمام زبونهای عالمه از توی نگاهاشون می فهمه . اگه آدم دلش دریا باشه نیازی به فهمیدن و نفهمیدن زبونه نیست . مهم برقراری ارتباطه و ما فارسها خیلی راحت تر می تونیم ارتباط برقرار کنیم ولی ........ اصلا بی خیال . گفته می خواد با مدیرام دعوا کنه ولی من می دونم ............... که طوری از من پیشش می گن که نظر ایشونم نسبت به من عوض میشه همونطور که تا حالا همه و همه تو کارخونمون نظر همدیگرو راجع به من عوض کردن و می کنن . نمی دونم چرا هیچ کس با من راه نمیاد هر کاری می کنم از هر روشی وارد میشم باز حرف در میارن و اذیتم می کنند انگار اصلا با من پدرکشتگی دارن آخ خدای بزرگ . اینا فکر می کنن منم مثله اونها حقوق درست وحسابی میگیرم واسه همین دارن می سوزن ولی اگه فیش حقوقیمونو مقایسه کنیم خواهیم دید ۱۰۰۰۰۰۰    ریال کجا و ۳۰۰۰۰۰۰ ریال کجا تازه حقوق کمشونو من گفتم . احساس تنفر ندارم ولی دلم خیلی شکسته داشتم فکر می کردم اگه منم یکروز از این شهر خارج شم شاید ................. نمی دونم تنها چیزی که الان باعث میشه فکر کنم که باید تحمل کنم خدای من باید برم سر صحنه ولی اصلا روحیه خوبی ندارم دارم از فشار روحی خفه میشم والبته از گرما .

و این منم زنی تنها

در آستانه فصلی

نظرات 7 + ارسال نظر
کیان فاری سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:48 ب.ظ http://kayanefars.blogfa.com

سلام ستاره جان
از اظهار لطفت ممنونم
ما هم نمی خوایم نظام را عوض کنیم. اگه دقت کرده باشی یه عکس از رهبر مطعظم انتقلاب هم کنار صفحه هست.
ما معتقدیم مشکلات زیاده و باید اصلاح بشه نه اینکه حکومت عوض بشه .اصلا این خوب نیست که ما به فکر تغییر حکومت باشیم. این کار باعث میشه به ۱۰۰ سال قبل برگردیم/ ما میخوایم اصلاحات کنیم.
میخوایم مشئولان را وادار به جواب کنیم.همین .این کجاش بده عزیزم؟؟؟
شما یک انسان هستی و محترم. هیچ احدی حق نداره به هیچ کسی توهین کنه . من تبریز بودم . ۶ سال . خونمون هم مجتمع ایرداک بود. بلدی که ؟؟؟ ولیعصر . ولی اینی که میگی از .... کمتری حس میکنم کمی ناراحتی .درسته ؟؟؟
بازم به من سر بزن
خوشحال میشم با هم درد دل کنیم
یا حق

مرد شعر سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:01 ب.ظ http://www.poetriman.blogsky.com


سلام ستاره خانم .. راستی اون کوه مشکلاتی که میگی بکش کنار کجاست تا من با دینامیت بکشم کنار ... در ضمن تو نباید عین مطالب اون وب رو کپی می کردی .. چونکه ممکنه که طرف عقیده ای مخالف با عقیده ی تو داشته باشه ... من فک میکنم که تو توی تئاتر کار می کنی درسته ؟ چون اسم از صحنه بردی .. البته من نمی دونم... شاید..... در ضمن هیچ اخباری تو این کشور درست پخش نمیشه .. از کجا میدونی که حق با اون ترکها نبوده؟ من هم زمانی که دانشجو بودم .. توی اتفاقات خردادماه چندسال پیش شرکت داشتم و شعار میدادم و اتفاقا شیشه ها رو هم شکستم به کمک دوستانم .. میدونی برای چی ؟ چون که کسی به حرف منطقی ما گوش نمی داد و ما هم از منطق به جایی نرسیدیم ... مجبور شدیم .. ولی بعدش توی رسانه ها ما رو یک سری اراذل و اوباش معرفی کردن به همین سادگی و مردم هم باور کردن .. خداحافظ

متهم در جایگاه سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:47 ب.ظ http://www.dadgaherasmi.persianblog.com/

ما مخلص همه ی خانم های با معرفت هم هستیم .
عزیز اگه شما هم دلت گرفت بیا پیشمون که خیلی خوشحال میشیم ... !
بابا ما که تعارف نداریم ، وبلاگ منم منزل خودتونه . باور کن اگه بیای قدر یه دنیا خوشحال میشم .. درد دلات رو هم با همه ی وجودم میشنوم .
ولی هیچ وقت نا امید نشو که نا امیدی گناه بزرگیه !! ( مطمئنم که خیلی سر سخت و صبوری .)
اصلا هم پشیمون نباش که چرا پیش ۲ تا مرد گریه کردی ... به خودت بگو من اینقدر قوی هستم که به فکر دیگران درباره ی خودم تو این موارد نیاز ندارم ...
ولی معلومه زن قوی و با اراده ای هستی ، خوش به حالت این یه پوئن مثبت واسه توست . بازم بیا پیشم
مخلصتیم در بس
یا علی

ژوزف سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:21 ب.ظ http://selfmadeboy.blogfa.com

لیاقت اشکان تو را چه کسانی دارند ؟


اگر اسکات نا خوداگاه از چشمات اومدن پایین ...
خوب چرا از اتاق رئیس نرفتی و شخصیت خودت رو حفظ نکردی؟

مگه اون لایق دیدن اشکای تو بود ؟
اون غریبه ی دیگه چی ؟
اونم لایق بود ؟

کار همینه ...
سختی داره ...

ولی ...
زیر منت هیچ کسی نرو !

میدونی چرا همه توی کارخونه به تو گیر میدن ؟
چون با همه فرق داری!
چون از همه سر هستی که چشمشون به توئه !

اگر یکی دیگه سر تر از تو بود که به اون گیر میدادند !

به همه چیزت افتخار کن ...

من به چیزیایی که دارم افتخار میکنم ...

تو چی ؟

هلاله چهارشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:10 ق.ظ http://helaleh.blogsky.com

سلام دوست عزیز...احتیاج به کمک تو هست لطفا یه دقیقه وقت بذار بیا اینجا....منتظرتم

امین یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:42 ب.ظ http://www.your-jojo.blogsky.com

salam webe shomahamvaghan alie mer2+2+2+2+2+2+2+2+2+2

امیر از افغا نستان سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:29 ب.ظ

سلام ازدیگر گونی نظام تان نگوئد چون دشمنان نفت خوارتان سخت خوشحال خواهند شد.وماازدیگر گونی های پیهم تجربه تلخ داریم.خداحافظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد