دیروز یه عده به ظاهر ترک چنان اغتشاشی تو تبریز بپا کردن که تمام برنامه های فارسی شبکه پنج یا همون تبریز قطع شد ریختن تو صدا و سیما و کله نگهبان بدبخت رو شکستن و شیشه هاشو آوردن پائین ولی با همکاری بسیج همیشه دلسوز و در صحنه و جان برکف و مهربونو ( دیگه آها ) اهله گفتمان همشون متواری شدند ولی تا ساعتها قلبه اهالی صدا و سیما به قوله محلی به جاش بر نگشته بود یعنی اینطوری ترجمه می کردند . خلاصه یه مینی بوس و چند تا بانک طعمه آتش خشم اونها شدند و در آتشی مهیب سوختند و مردم مغازه دار بیگناه نیز باید تا روزها کارکنند تا خسارتی که به مغازه هایشان وارد شده را جبران کننند . دیروز زنان و بچه های بیگناهی که تازه حقوقه آخر ماه را آقایان تقدیمشان کرده بودند جهت خرید به بیرون رفته بودند که تا آخر عمر آن حوادث شاید از روح و روان حساسشان پاک نشود زنی می گفت از ترسم از آبرسان تا تپلی باغ که مسافتی بس طولانیست را یکنفس با آن پادردش به خاطر نجات جانه دختر جوانش دویده است و این یعنی همان احترام به نسله خویش ترکها به ترکها احترام نمی گذارند پس چه انتظاری از به قوله خودشان که فارسها را بیگانه می دانند دارند . نمی دانم حوادث دیروز را باید چه نامید . دیروز نیروی بیگناه پلیس که همین جوانهای ما هستند پس از کمی درگیری به خاطر همین ما زنان و کودکان مجبور به استفاده از گاز اشک آور شدند که باز همین ما زنها و بچه ها هم مثله چوبهای تر با خشکها سوختیم . دیروز هر چه بود ننگی بود بر صفحه این صفحه بیگناه تبریز که همیشه مردمی قلیل نامش را به بدی کشیده اند و همگان را از این نام زیبا هراسان . نمی دانم ولی خودشان می گویند از روستاهای اطراف آمده بودند روستائیانی ساده دل که بازی بعضی سیاست بازیها را می خورندو همه را با خود به قعر چاهی که خودشان هم نمی دانند انتهایش کجاست می کشانند . اظهار نظر نمی کنم ولی می دانم که نباید به هم توهین کنیم نباید بی حرمتی باشد آنهایی که آدرس وبلاگه دومم را نیز دارند می دانند از چه صحبت می کنم ولی آنها که ندارند امیدوارم همین را بفهمند که ما همه انسانیم از هر رنگ و لحجه و نژاد و زبانی که باشین آدمیم پس بگذارید در کنار هم با صلح زندگی کنیم و اینقدر ساده به مسائلی که معلوم است سالهاست برایش نقشه کشیده شده است نشویم . بگذارید بگذارند که ازاد زندگی کنیم . راستی خیلی دلم می خواست اینو بگم که چرا وقتی بابک نهرین و دارو دسته دلقکش به فارسها توهین می کنند کسی بلند نمیشه حتی اه هم بگه وقتی همه مردا به زنها توهین می کنند و اداشونو در می یارن چرا ما زنها چیزی نمی گیم برای اینکه معتقدیم دیگه وقته قمه کشی گذشته خدا زبون و عقل و بهمون نداده که از روی بی عقلی با زبونمون هر چی که دلمون می خواد بگیم . کمی تفکر کنید می فهمید منظورم چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نظرات 3 + ارسال نظر
روایت دلتنگی سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:52 ق.ظ http://www.alireza-rezaei.blogsky.com


..... از هر جا که باشم راهی هر جا که باشم قربانی سکوت حنجره خسته دلی هستم که فریادم را به یغما برد. غارت شده حادثه دستان کویری غم. راهی دشت خاکستری نفسهای بی همنفسم . راهی خویگری به مرگ شقایق به باور چشمان خیس غروب . به سکون تاریکی و ظلمت به خفتگی گره های کال بغض.من از هر جا که باشم راهی هر جا که باشم راهی آخر قصه راهی عذاب و غصه تا ابد فریادی خاموشم. من فریاد خاموشم یک روایت دلتنگی!

کیان فارس سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:26 ب.ظ http://kayanefars.blogfa.com

سلام دوست عزیز
حال و احوال چطوره ؟؟
اگه دست این زندگی به تنگ اومدی ؛ اگه حوصله ات از بی عدالتی سر رفته ؛ اگه مورد ظلم واقع شدی ؛ اگه احساس میکنی هیچ کس نیست صداتو بشنوه .....
نگران نباش ما هستیم. ما اومدیم که دل تنگی های تو رو منعکس کنیم. اگه با هم باشیم بالاخره یکی صدامونو میشنوه. حتی اگه نشنوه دیگه احساس بی کسی نمی کنیم. میبینیم که تنها نیستیم. 1 , 2 , 3 ,4 ...همین طور اضافه میشیم. همین طور متحد میشیم.
تا حالا به این فکر کردی که یه تحول چطوری در سطح کشور انجام میشه ؟؟؟ اگه بهش فکر نکردی یه کوچولو فکر کن و نظرتو بگو.
خوشحال میشم سری بزنی
یا حق

یارپیـز سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:07 ب.ظ http://yarpiz.blogsky.com

سلام
بهترین مثال رو زدی ستاره .... آفرین .
وقتی تو شهر خودمون توسط یه گروه مثلا هنری بهمون توهین میشه ، خوشمون میاد ولی ......
فقط یه نکته در جریانات اخیر کاملا دیده میشه جهل قالب بر تفکر شده .
ای داده بیداد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد